آبی تر از آنم که بیرنگ بمیرم .
از شیشه نبودم که با سنگ بمیرم .
من آمده بودم که تا مرز رسیدن همراه تو فرسنگ به فرسنگ بمیرم.
تقصیر کسی نیست که اینگونه غریبم.
شاید که خدا خواست که دلتنگ بمیرم
با شما هستم ای ازمستی جنسیت ! لبریز
زنان لطیفند... چون شبنم
ظریفند.. چون برگ گل
دوست داشتنی اند چون چشم اندازیگ گلزار
گوش کردنی اند چون یک موسیقی
دلچسب
تماشایی اند چون
غروب ساحل وجنگل ودریا
دست ازغرور بی خردانه خوبشوئیم
وبهای این شکستنی های
گرانبها را بیشتربدانیم..
سلام. ممنون که بهم سر زدی.
حیف نیست. اگه اجباری زندگی نمی کردیم اون همه خاطرات قشنگ برای کودکیمون هرگز تجربه نمی شد!