-
مادر
دوشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1385 09:16
در کشور ما روزی بنام "مادر" نامگذاری شده. این فرشته ای که در همین نزدیکی، روز و شب در کار برکت بخشیدن به زندگی ماست، آنقدر نزدیک و آنقدر مهربان و آنقدر شکیبا که هیچ دیده نمی شود، نه مهربانی و نه نزدیکی و نه شکیبائی او درنظر نمی آید، آخر این فرشته بسیار به ما نزدیک است. او که فرستادهء خداوند است تا مبادا نسیمی خاطر...
-
بیا شاد باشیم
دوشنبه 18 اردیبهشتماه سال 1385 14:32
حالم خوب نیست . یه جوراییم . آخه علی من به وبلاگمون اصلا سر نمی زنه . من این وبلاگو برای دو تامون درست کردم . ولی من تنهایی می نویسم و اون حتی وبلاگمو نمی خونه . آخه چرا مردا اینقدر بی احساسن . چرا؟ شاید هم ما زیادی ازشون انتظار داریم نمی دونم . ولی کاش کمی بیشتر به خانمهاشون توجه می کردن . کمی بیشتر به خواسته ها و...
-
دوباره دل هوای با تو بودن کرده
دوشنبه 18 اردیبهشتماه سال 1385 13:52
دوباره دل هوای... دوباره دل هوای با تو بودن کرده نگو این دل دوری عشقت رو باور کرده دل من خسته از این دست به دعاها بردن همه آرزوهام با رفتن تو مردن حالا من یه آرزو دارم تو سینه که دوباره چشم من تو رو ببینه حالا من یه آرزو دارم تو سینه که دوباره چشم من تو رو ببینه واسه پیدا کردنت تن به دل صحرا میدم آخه تو رنگ چشات هیبت...
-
سالگرد عشق
یکشنبه 10 اردیبهشتماه سال 1385 16:53
۱۲ اردیبهشت اولین سالگرد عشق من و علی است . روز عقد من با علی عزیزم . علی جان من به خاطر همه چیز ازت متشکرم . توبهترین دوست من تو این مدت بودی . یک سال از آشنایی من و تو می گذره و من تو این مدت دلبستگی شدیدی به تو پیدا کردم . علی عزیزم با تمام وجود دوستت دارم و می پرستمت بیا دست قشنگ مهربانت را عصایی کن که برخیزم و...
-
برای تو
چهارشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1385 10:17
برای تو می نویسم : دیدگانم برای این آمده اند تا تو را تماشا کنند. برای تو می نویسم : لبانم برای این آمده اند تا نام تو را فریاد کنند. برای تو می نویسم : دستهایم برای این آمده اند تا به دور تو حلقه شوند. برای تو می نویسم : گامهایم برای این آمده اند که به سوی تو بشتابند. برای تو می نویسم : قلب من برای این آمده است که تو...
-
جاده زندگی
چهارشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1385 09:21
تا حالا فکر کردین که چرا یه مدت توی جاده زندگی با یکی هم مسیر می شین ؟ قطعاً توی این هم مسیری ، تنهائی هاتون رو با هم قسمت کردین ، شادی هاتون ،... گاهی وقتها که تو راه گم شدین ، پناه همدیگه بودین ... یک وقتهائی که یکی تون از ادامه راه خسته میشه اون یکی هولش میده ، زیر بال و پرش رو میگره و بلندش میکنه ، یا اینکه یه...
-
سه پیرمرد
شنبه 19 فروردینماه سال 1385 11:03
رازهای یک زوج خوشبخت ! * توافق کنید که به احساسات یکدیگر توجه داشته باشید حتی اگر با این احساسات موافق همنباشید . * یکدیگر را بدون قید و شرط دوست بدارید و مسؤولیت حل اختلافاتتان را به عهده بگیرید . * تمام عوامل ایجاد اختلاف را پیش از آن که با همسرتان مطرح کنید در نظر بگیرید . * اختلافات...
-
برای تو که می دانی دوستت دارم
سهشنبه 15 فروردینماه سال 1385 11:07
برای تو که می دانی دوستت دارم ! دوست خوب من (علی عزیزم)! سلام وقتی سلام کردم،تو هم سلام کردی. حرف زدی،خندیدی،خاطره تعریف کردی و ..... من به تو عادت کردم و گویا تو نیز به من عادت کردی. هرگاه دلم گرفت برای دلم گوش بودی و هرگاه دلم از این و آن خسته می شد ، کنار دل تو ، همیشه گوشی بود که به حرفهایم توجه کند. گوش شدم ، دل...
-
لیلای من
سهشنبه 15 فروردینماه سال 1385 09:16
لیلی من عزیزم از خواب برخیز شکر خندی بزن شوری برانگیز. گل اقبال من ای غنچه ناز بهار آمد تو هم با اوبیامیز. لیلی من بهترینم آغوش واکن که از هر گوشه گل آغوش واکرد. زمستان ملال انگیز بگذشت بهاران خنده بر لب آشنا کرد. لیلی من عشق من صحرا هیاهوست چمن زیرپروبال پرستوست. کبود آسمان همرنگ دریاست کبود چشم تو زیباتراز اوست....
-
قلندر
دوشنبه 7 فروردینماه سال 1385 13:36
دربدرِ همیشگی، کولی صد ساله منم خاک تمام جاده هاس، جامه ی کهنه ی تنم هزار راه رفته ام، هزار زخم خورده ام تا تو مرا زنده کنی، هزار بار مرده ام شب از سرم گذشته بود در شبِ من شعله زدی برای تطهیرِ تنم صاعقه وار آمده ای قلندرم، قلندرم گمشده ی دربدرم فروتر از خاک زمین از آسمان فراترم قلندرانه سوختم، لب از گلایه دوختم برهنگی...
-
سلام
یکشنبه 6 فروردینماه سال 1385 13:19
سلام دوستان من تازه اومدم . از اینکه تولد این وبلاگ با آغاز سال نو بوده این را به فال نیک می گیرم . هدف از ایجاد این وبلاک این که من و علی عزیزم بتونیم خوشیهامونو با دیگران هم تقسیم . قبل از هر چیزی می خوام سال نورا به همه مخصوصا به همسر عزیزم علی تبریک بگم . باید بگم که علی از تولد این وبلاگمون خبر نداره ولی امشب...