دستهای تو

با دستهای روشن تو هر قفل کهنه را می توان گشود .

دستهای تو

با دستهای روشن تو هر قفل کهنه را می توان گشود .

نمی دونم چطوری باید احساسمو بیان کنم . به نظر من بعضی وقتها نمی شه احساسو بیان کرد . الانم من یه حال عجیبی دارم نمی دونم چه واژه یا چه جمله ای باید بکار ببرم تا بتونم احساسمو نشون بدم .
نمی دونید این آقای همسر ما چقدر مغرور بعد از سه روز انتظار به امید اینکه سر صحبتو با من باز کنه به نتیجه نرسیدم . آخرش دیگه نتونستم تحمل کنم و بهش اعتراض کردم و بعد از کمی کل کل کردن با هم دیگه به مراد رسیدیمو آشتی بر قرار شد .
تو مدت این دو روزی که با هم قهر بودیم حس می گردم دلم گندیده . خوب دلی که محبت نبینه و محبت نکنه می گنده دیگه . نمی گم بی تقصیرم ولی بازم همه تقصیرات به گردن نحیف من افتاد و چون دیدم سرم روی این گردن باریک که کلی هم تقصیر ( به حق یا ناحق) روش افتاده و طاقت تحمل نداره سرمو رو شونه آقای همسر گذاشتم تا حداقل سنگینی سر روی گردنم نباشه و این یکیو شونه های آقای همسر تحمل کنه .
تازه اشکامم رو شونه هاش ریختم تا کمی از احساس گناهم و تقصیراتمو بشوره و اینطوری بو که کمی احساس سبکی کردم .خیلی تو این دو روزه دلم برای آقای همسری جونم تنگ شده بود .  
بیچاره آقای همسر هم گیر یه دختر دیوونه افتاده . حق داره . حتی خودمم بعضی وقتها از دست کارای خودم کلافه می شم . از خودم خسته می شم می خوام یکی دیگه باشم . بهتر از اینی که الان هستم باشم و آقای همسو کمتر اذیت کنم .
دلم یه جوری . امیدوارم امروز آقای همسر بهم تلفن کنه . الان ساعت ۱۱:۲۰ دقیقه است و من منتظر تلفنش هستم . اگه زنگ نزنه یعنی خیلی از دستم ناراحته . خدایا کمک کن ..اگه زنگ نزنه دیوونه می شم خدایا ...
پس این تلفن کی زنگ می خوره تا من صدای قشنگشو بشنوم . زود باش دیگه . فکر کنم آخرشم خودم باید بهش تلفن کنم .
من رفتم منت کشی . خداحافظ
نظرات 2 + ارسال نظر
! دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 11:57 ق.ظ http://alldaytimes.blogsky.com/

سلام خانم محترم
خیلی برام جالب بود که هنوزم می نویسید
فکر نمی کردم کسی با مشغله های زندگی متاهلی بازم فرصتی برای نوشتن داشته باشه
روحیه لطیف و زلالی داری
الانم کهمن دارم کامنت می نویسم ساعت دوازده هست
منم امیدوارم که این آقای همسرتون تا حالا یه زنگ زده باشه
به نظر من که یه خورده بیشتر باید هوای تو رو داشته باشه

----------------------------

یه چیز می گم بین خودمو ن باشه
ما مردا اصولاْ آدمای جالبی نیستیم
منتها من اون جوری نیستم
باور نمی کنی ...؟
می تونی یه سری به وبلاگم بزنی
بیشتر متوجه من می شی
----------------
یه چیز دیگه
ما آدما یه اخلاق بد داریم
چه زن و چه مرد
اگه من پسر به دوست دخترم خیلی توجه کنم و بهش محبت کنم
یواش یواش یه جورایی سعی می کنه بهم م محلی کنه

واگه اون خیلی به من ابراز محبت بکنه قضیه بر عکس می شه
--------------------------
من تو کل عمرم با دو تا دختر بیشتر دوست نبودم
از شانس بد هر دو اونا هم بی احساس بودن
----------------
بد شانسی که شاخ ودم نداره
-------------------
زنگ نزد ...؟
عجب آدم بی لیاقتی هست
حیف نیست که واست زنگ نمی زنه ؟
-----------------
اون دوخط بالایی واسه مزاح بود امیدوارم که ناراحت نشده باشی
-------------------
در کنار هم و با هم
یه عمر خوش و خرم باشید
!

وصال سه‌شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 02:17 ب.ظ http://gonjishk.blogsky.com/

موفق و پیروز باشین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد