دستهای تو

با دستهای روشن تو هر قفل کهنه را می توان گشود .

دستهای تو

با دستهای روشن تو هر قفل کهنه را می توان گشود .

برای تو

برای تو می نویسم : دیدگانم برای این آمده اند تا تو را تماشا کنند. برای تو می نویسم : لبانم برای این آمده اند تا نام تو را فریاد کنند. برای تو می نویسم : دستهایم برای این آمده اند تا به دور تو حلقه شوند. برای تو می نویسم : گامهایم برای این آمده اند که به سوی تو بشتابند. برای تو می نویسم : قلب من برای این آمده است که تو رو بستاید. برای تو می نویسم : دل من برای این آمده است که تو را در خود بنشاند. برای تو می نویسم : جان من برای این آمده است که به پای تو قربان شود برای تو

علی عزیزم می پرستمت .

نظرات 1 + ارسال نظر
دریا چهارشنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 11:57 ق.ظ http://daryadaryazendegani.blogsky.com/

سلام
مرسی ممنونم. دیدی تو هم گوشی داری و براش می نویسی اره همه لازم دارن ولی ...

وبلاگ هم چیز بدی نیست نه؟

امید وارم موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد