دستهای تو

با دستهای روشن تو هر قفل کهنه را می توان گشود .

دستهای تو

با دستهای روشن تو هر قفل کهنه را می توان گشود .

برای تو که می دانی دوستت دارم

برای تو که می دانی دوستت دارم !

دوست خوب من (علی عزیزم)! سلام

وقتی سلام کردم،تو هم سلام کردی. حرف زدی،خندیدی،خاطره تعریف کردی و ..... من به تو عادت کردم و گویا تو نیز به من عادت کردی.

هرگاه دلم گرفت برای دلم گوش بودی و هرگاه دلم از این و آن خسته می شد ، کنار دل تو ، همیشه گوشی بود که به حرفهایم توجه کند. گوش شدم ، دل شدم . پای دلم لغزید و بی آنکه بخواهم دل دادم.

دلم را دست تو دادم و درازایش هیچ نخواستم . تو هم گوش شدی، دل شدی ، دل دادی . و بی آنکه بخواهی پای دلت لغزید ودر دام من افتادی.

برایت صادق بودم. هیچگاه در دلم خطور نکرد که سر سوزنی هم که شده ممکن است گوشه ای از حرفهایت ناراست باشد. ما روی لبه تیز عشق و احساس گام می زدیم واین باریکی را وسعت صداقت سینه هایمان بی خطر می کرد.

نه گمان بد بردم و نه گفتار بد زدم. نه حرف ناراستی زدی و نه حرف دروغی شنیدم. حواسم بود که احساسم بر عقلم غلبه نکند.

گاه بی آنکه بخواهی ،با حرفهایت دلم را شکستی. ولی چاره چه بود. من دوستت داشتم و باید تحمل می کردم. می دانم که آنچه تو می خواهی نیستم، ولی آنچه تو خواستی کردم.

من خودم را فراموش کرده بودم و سرا پا تو بودم. تویی که گمان بد در تو راه ندارد و صداقتت را می ستایم و بر دوستی ات به همه عالم فخر می فروشم.

 صدای شاد زندگی ام هستی و من در کنار تو به هر که چه تاریکی و مرگ پوزخند می زنم.

نه خواب هستم، نه بیدار. هرچه هستم ، توام . در خواب و بیداری ام تو حضور داری و شبهای دلتنگی ام را با تو سر می کنم. به خودم امید می دهم که در این زمانه سیاه ، لا اقل یکی پیدا شده است که مرا بفهمد. خیالم راحت است که اگر خیلی چیزها را ندارم ولی دوست خوبی مثل تو دارم.

دوستی تو همه سرمایه من است.....................

برای دوست و همسر و عزیز دلم علی

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد